زهرا خنداندل ـ رویا میرعلمی تنها شخصیت زن برنامه کارناوال است و اجراهای او مدام درحال سانسور شدن هستند. سوال پیش میآید که مگر با بودن او و اجرای متفاوتش در کارناوال موافقت نشده است که مخاطب مجبور است اجراهای سانسور شده از او را تماشا کند و مدام این پرسش در ذهنش باشد که خوب اینجایش چه شد؟ در اجرای آخر این بازیگر محبوب در کارناوال کاملا مشاهده میشود که صحنه آخر اجرای او حذف شدهاست جایی که احتمالا به زنان معاصر میرسد و پردهای از نمایش، درحال اجرا که گمان میرود درباره زنان حال حاضر است به وضوح از پخش درآمده است. این را، آنجایی میفهمیم که نور میآید و روی صورت میرعلمی دو خط سیاه است، مدل بستن روسریاش نسبت به صحنه قبل تفاوت دارد و کفشهایی شبیه به پوتین به پا دارد.
اشک توی چشمان مخاطبان حلقه زده و ایستاده تشویقش میکنند، رامبد جوان آنقدر احساساتی شده است که برای کنترل احساساتش مجبور میشود پشت دکور برود صد البته که دوربینها این لحظه را شکار میکنند. اما سوالی که در ذهن مخاطب شکل میگیرد این است که مگر زن زمانه ما چطور به تصویر کشیده شده است که از تیغ سانسورچیها در امان نماندهاست؟
هرچند با اسپری رنگی که روی دیوار مینویسد «ایران نام تمام زنان این سرزمین است» میتوان چیزهایی را حدس زد، اما تمام آنچه که گذشته را نه.
صدا و سیما که مدام درحال گزیده کاری و انتخابهایی کاملا منطبق بر میل و ایدئولوژی خاص خودش شده است اما واقعا چرا پلتفرمهای خصوصی مانند فیلمنت که مخاطب برای دسترسی به محتوای آن هزینه پرداخت میکند باید اینقدر درگیر سانسورهای ساترا باشند؟ برنامهای مانند کارناوال که بسیار باشکوه و پرهزینه ساخته شده است و از ظرافتها و نکتهسنجیهای کامل رامبد جوان برای تماشاییتر شدن برخوردار است آنهم برای مخاطبی که لزوما مخاطب صدا و سیما نیست چرا اینگونه باید از، زیر تیغ بگذرد و سلاخی شود؟
دوباره به این نکته میرسیم که مگر رویا چه گفت و چه کرد که این همه از هر دو اجرایش حذف شد؟ آنهم درست زمانی که پرده قبلی اجرای آخرش دربارهی زنان زمان جنگ بودهاست و آنقدر خوب و تاثیرگذار است که مخاطب را کاملا در خودش غرق میکند.
نکته دیگری که باید به آن توجه داشت این است که مخاطبان اکثرا رویا میرعلمی را با نقشهای طنز و لبخندهای شیرینش به خاطر دارند حال اینکه کارناوال فضایی ایجاد کرده است تا ما بعد دیگری از این شخصیت زن را ببینیم یعنی درونیاتش و آنچه که پس ذهن هنریاش میگذرد را برای مخاطبان به نمایش بگذارد بعدی که هویت اورا به عنوان یک زن هنرمند معنا میکند و این مانع تراشیهای ساترا برای تنها زن حاضر در کارناوال بسیار ستمگرانه است. ضمن اینکه خود میرعلمی پس از پخش قسمت اول اجرایش و مواجه با سانسورهای زیاد این اجرا در صفحه شخصیاش نوشت:
پنج سال پیش، در نقاشیهای علیرضا کریمی مقدم (هنرمند عزیز و فرهیخته) رؤیایی دیدم؛ جایی که فریدا کالو و ونگوگ در کنار هم ایستاده بودند. از همان لحظه،این رویا را در سر پرورندام نمایشی روی صحنه ببرم که از رنج مشترکشان بگوید؛ از زنی زخمیکه با تن شکستهاش نقاشی را زندگی کرد، و از مردی که با روان تکهتکهاش جهان دیگری را آفرید.سالها این رویا در من ماند. تا اینکه در «کارناوال» با استقبال و همراهی رامبد جوان از این سوژه فرصتی دست داد؛ با بهره از آثار علیرضا کریمی مقدم، که در دل این اجرا نیز آثار هنرمندانه و شاعرانه اش به نمایش درآمدند تلاشی کنم برای پیوند زدن درد، رنگ و تابآوری.
اما چه حیف که فریدای من پاره پاره پخش شد همچون تن نحیف و دردمندش . من همیشه آرزو داشتم تماشاگر با تمام جان، با تمام تصویر و کلمه، آنچه در ذهنم پرورده بودم را لمس کند.امیدوارم روزی، این نمایش در شکلی کامل و بیسانسور اجرا شود؛ همانگونه که فریدا و ونگوگ در خیال من ایستادهاند، در کنار هم، با همه زخمها و همه زیباییها.
پی نوشت: نیمی از اجرای من زیر تیغ ممیزی جان داد
ساترا اَبَر مُمَیِز سانسورچی نام فریدا کالو را از اجرای من حذف کرد.بیوگرافی او که در پایان نمایش روی ویدئو وال نمایش داده می شد را، حذف کردصحنههای زیادی از نمایش من پاک شد.و از بیست دقیقه کاری که با جان و دل برایش زحمت کشیده بودم، تنها ۹ دقیقهاش پخش شد.کاش تماشاگر میتوانست اجرای کامل را ببیند.برای من، فریدا کالو اسطورهی مقاومت است؛ زنی که با وجود تمام رنجهای جسمی و روحی، ایستاد و نقاشی را بدل به زیستن کرد.
اما او را از نمایشم حذف کردند، چون ساترا اعتقاد داشت فریدا کالو «از نظر اخلاقی زن سالمی نبود». و همین شد که نمایشی که ساخته بودم، ناقص، ناتمام، و با زخم سانسور در پلتفرم فیلمنت به نمایش در بیاید.
نظر شما